دیدید کلاسهایی که دانشآموزان یک کلاس ثابت در دو زنگ مختلف و با تغییر معلم و دبیر چقدر تغییر میکنند؟ رفتارشان، درس خواندن و نخواندنشان و انگیزهی یادگیریشان خیلی با هم فرق دارد. همه چیز آنقدر تغییر میکند که انگار این دانش آموزان اصلاً دانش آموزان قبلی ما نیستند. در این نوشتار میخواهیم راز این اختلاف را فاش کنیم.
اگر باز بخواهیم چند مثال دیگر بزنیم.
تجربه کردید اینکه یک کلاس با دانشآموزان ثابت، در طول دو سال تحصیلی پارسال و امسال، خیلی با هم فرق دارند؟
یا حتی دانشآموزان یک کلاس ابتدایی که غالباً فقط یک معلم هم دارند، با تغییر معلم در نیمهی سال، انگار بچهها هم عوض میشوند.
یا یک مدرسه بعد از رفتن یا آمدن یک مدیر، بسیار منظمتر و با کیفیتتر میشود و یا برعکس همه چیز آوار و خراب میشود.
یا دانشآموزان دو کلاس همپایه و دیوار به دیوار یک مدرسه در کنار هم، زمین تا آسمان فرق دارند؟
چرا رفتار، وضعیت درسی، میزان یادگیری و رعایت نظم دانشآموزان و یا هر مورد دیگری که حالا ممکن است از خاطرمان بگذرد؛ در چنین موقعیتهایی اینقدر تغییر میکند؟
بیشک میتوان فهرستی طولانی به عنوان پاسخ ارائه داد. اما پاسخی که میخواهیم امروز بدان بپردازیم با پاسخهای فعلی ما متفاوتتر خواهد بود. به همین خاطر دوست دارم تا آخر این نوشتار همراهمان باشید.
خوب چرا؟
آیا واقعاً این بچّههای شلخته و درس نخوان، همان بچّههای منظم و درسخوان ساعت اول آموزگار و دبیر فلانی هستند؟
قابل قبولترین دلیلی که فکر کنم به ذهن همهی ما برسد این است که معلمهای این دو کلاس با هم فرق دارند و این تفاوت فقط ناشی از متفاوت بودن عملکرد و نوع رفتار و شیوهی آموزش این معلمان تاثیر میپذیرد.
آیا دانشآموزان کلاس الف، (قبل از تغییر) با دانشآموزان کلاس ب (بعد از تغییر) از دو فرهنگ متفاوت هستند؟
اگر چه طرح این سوال بیشتر شبیه به یک شوخی است، اما اگر بنا را بر مشاهده و مقایسه رفتار دانشآموزان کلاس الف و ب بگذاریم، یا کلاس الف قبل و بعد از تغییر معلم یا مدیر، ممکن است چنین نتیجهای را بپذیریم، اما مشاهده دقیقتر چیز دیگری میگوید.
اولاً دانشآموزان بعد از تغییر معلم, همان دانش آموزان قبل از تغییر معلم یا مدیر هستند. دوماً این دانشآموزان آموزان تا لحظهای و مادامی که که در کلاس معلم جدید هستند منظم هستند، تکالیف را فراموش نمیکنند، کمتر وسایل خود را جا میگذارند و یادگیری بهتری دارند، اما به محض اینکه از کلاس “الف” وارد کلاس “ب” بشوند؛ تغییر رفتار میدهند و همه کارهایی که مخل یادگیری هستند و در کلاس اول انجام نمیدهند، در کلاس ب انجام میدهند.
راز این تغییر رفتار در چیست و چگونه است که رفتار ما در شرایط ظاهرا یکسان، متفاوت است؟ و البته نکته مهمتر اینکه چگونه میتوانیم با پاسخ دادن به این سوال، نگاهی متفاوت به روش تدریس و سبک آموزش و کلاسداری خویش داشته باشیم؟
فکر کنم تا اینجا را اگر خوانده باشید تمایل دارید که این راز را با شما در میان بگذارم
“پنجرهی شکسته”
ساختمانی خالی از سکنه، در کنار یک خیابان و محل پر رفت و آمد، در حالی که شیشهی یکی از پنجرههایش شکسته است را تصور کنید.
مشاهدههای علمی نشان میدهد که اگر شیشهی شکسته ظرف مدت کوتاهی، تعمیر نشود، عابران این پیام را از ساختمان میگیرند که کسی نگران ساختمان نیست و نظارتی وجود ندارد. پس شیطنت شروع میشود و دیگر شیشهها و در نهایت سایر پنجرههای سالم ساختمان مورد هدف قرار میگیرند و ساختمان تغییر شکل میدهد و البته ادامه این روند میتواند منجر به ورود میهمانان ناخوانده به ساختمان بیصاحب شود و آثارش از سطح به عمق نفوذ کند. اتفاقی که در اشکال مختلف شاهد آن بودهایم.
توصیف فوق، خلاصهای است از یک نظریه جرم شناسی به نام «پنجرهی شکسته». نظریهای که در دهه هشتاد و نود میلادی به کمک شهردار نیویورک آمد تا جرمخیزترین متروی جهان را (که شهر زیرزمینی خلافکاران و اشرار به حساب میآمد) سر و سامان بدهد. شهرداری نیویورک، در اولین اقدام خود به بازسازی واگنهای مترو پرداخت و دستور داد تا واگنهایی که طی روز با اسپری رنگ، نوشتن یادگاری، آتش روشن کردن و … آسیب میبینند، شبانه از خط خارج شوند و تا صبح روز بعد، رنگآمیزی و تعمیرشده به خط برگردند.
در واقع همه این کارها، یک پیغام داشت؛ حواسمان به همه چیز هست و هیچ خلافی را تحمل نمیکنیم و این چنین بود که متروی ناامن نیویورک تبدیل به یکی از امنترین متروهای جهان شد.
حال با این تفکر و تطبیق این نظریه، به کیفیت کلاسداری و شیوه ی آموزش در کلاسهایمان نگاهی دوباره داشته باشیم. نظارت و ارزیابی مستمر، دقت نظر و مشاهدات دقیق، تعامل کافی و دادن بازخوردهای متناسب با رفتار دانش آموزان، قوانین کلاسی با ضمانت اجرایی بالا، پویایی در شیوهی تدریس و ارائهی بازخوردی متفاوت و متناسب با تفاوتهای فردی دانشآموزان و البته مشاهدات کنترل کننده و نظارت دقیق و دائمی معلم، همگی علاوه بر کارکرد اولیهشان، حاوی یک پیام هستند؛ «حواسمان به کلاس هست».
و البته حضور سر و صدا و بینظمی درس و کلاس، دیر آمدنها و زود رفتنها، عدم بررسی تکالیف، نبود ارزیابیهای مستمر، نداشتن نظارت کافی بر فعالیتهای کلاسی و مدرسهای، کافی نبودن بازخورد مناسب و عدم به کارگیری روش تدریسی فعال و پویا، یک سویه بودن ارتباط و عدم تعامل لازم و… (همه آن چیزهایی که در کلاس دوم دیده نمیشوند) پیغام دیگری به دانش آموزان کلاس میدهد؛ «راحت باشید، حواسمان نیست».
تئوری پنجره شکسته علاوه بر زندگی شخصی و تربیت کودک و خیلی از جاهای دیگر از جمله فرهنگ رانندگی و وجود یا عدم وجود پلیس و دوربین، در دنیای آموزش و تدریس نیز کارآیی دارد. نادیده گرفتن خیلی از فراموشیهای مستمر (مثل فراموشی دفتر مشق و تکلیف، انجام ندادن آنها، نخواندن درس) میتواند منجر به گسترش فرهنگی نادرست و توقعاتی نابجا در کل کلاس درس شود که کیفیت کار آموزش و تدریس و نحوهی تعامل معلم با دانشآموزان کلاس را تحت تاثیر قرار دهد.
اگر بخواهم از تجربهی خودم بگویم: اینکه دفترهای مشق یا تکلیف بچّهها را مدتی بررسی نمیکردم و نمیرسیدم که بازخورد مناسبی به بچهها بدهم. بعد از گذشت دو هفته، آنچه که دیده میشد دفتر مشقهایی بود که فقط چند سطری از اول و آخر درس را نوشته بودند و دفترهایی که دستخط والدین در آن خودنمایی میکرد و خیلی از کمکاریهای دیگر که کودکان از این اهمال کاری بنده درس میگرفتند:
لازم نیست تکلیفی که بود و نبودش فرقی ندارد به وجود بیاید و نوشته شود. ( البته به نوعی هم حق داشتند).
میدانم که حالا خیلی از تجارب شخصی و نمونههای بیشتر و واضحتری در ذهنتان دارید و از خاطرتان میگذرد. لطف کنید و در بخش نظرات تجارب خود بنویسید.
با مثالی دیگر بحث را میبندیم؛
مدرسهای را تصور کنید که مدیر و کادر اجرایی، بر فعالیت های آموزش- پرورشی نظارت کافی ندارد و کم کاری و اهمال کاری مستمر برخی از معلمان را نمیبیند. از یک سو این پیغام را به دانشآموزان و حتی والدین میدهد که نظارت دقیقی روی جزییات و کیفیت مدرسه موجود نیست و معلوم نیست یا بهتر بگوییم مهم نیست در مدرسه چه میگذرد و از سوی دیگر معلمان دیگر و سایر کادرهای اجرایی هم این پیغام را میگیرند که خیلی هم لازم نیست تلاش کنند و بهترین باشند، پس آهسته آهسته، مدرسه و کیفیت آموزش تبدیل به همانی میشود که دانش آموزان و والدین تصورش را میکنند؛ فاجعه.
پنجرههای آموزش، تدریس، کلاسداری و مدرسهداری خود را دریابید و شکستهها را در کمترین زمان ممکن تعمیر کنید تا قبل از اینکه همه چیز از کنترل خارج شود. مطمئن باشید اوضاع بهتر خواهد شد.