پرورش جوجه اردک زشت در کلاس درس!
فکر کنم اغلب شما داستان “جوجه اردک زشت” را خواندهاید یا آن را شنیدهاید. داستان جوجه اردک زشت و خاکستری رنگی که همه مسخرهاش میکردند و کسی باهاش دوست نبود. حالا میخواهیم همین جوجه اردک زشت را در کلاس درس پرورش دهیم! امیدوارم آماده باشید…نه!…صبر کنید!
واقعیت این است این داستان با تغییراتی در کلاسهای ما مشاهده میشود. کلاس درسی با دانشآموز یا دانشآموزانی که نه ما معلمان و نه دانشآموزان با آنان ارتباط مطلوبی برقرار میکنیم. گاهی اوقات نیز با یک برچسب زنی خودمان را از روبرو شدن با آن موقعیت چالشی میرهانیم (در واقع فرار میکنیم) و آنها را رها میکنیم. با عناوینی نظیر: دیرآموز؛ دارای مشکلات یادگیری؛ اختلال عاطفی و رفتاری و بیشفعالی و تنبلی و … برچسب گزاری میکنیم. ( این اسامی از گذشته تا کنون تغییر زیادی کردهاند اما همواره بار معنایی مشخص و خروجی مشترکی را یدک میکشند: کودکانی که ما از دیدنشان خوشحال نیستیم. کسانی که برای ما دردسر شدهاند و دوست داریم به زودی سال تحصیلی تمام شود و دیگر آنها را نبینیم!) البته اغلب از مکانیسمی استفاده میکنیم که میتوان آن را “نادیده انگاری” نامید. کاش زودتر سال تحصیلی تمام بشود و دیگر آنها را نبینیم!
ـ کسانی که بعد از گذشت چند هفته یا چند ماه از سال تحصیلی با دیدن وضعیت درسی و کلاسی ( اینجا بخوانید بال و پر زشت) کارنامهی مردودی آنها را در ذهن خویش امضاء میزنیم.
ـ با توجیهات و تمهیداتی ( همیشه برای هر کار کرده و حتی ناکرده میتوان توجیهاتی یافت، ساخت و حتی بافت! ) از روبرو شدن با موقعیت چالش برانگیز فعلی سرباز میزنیم. شاید شهامت یا شجاعت روبرو شدن با آن را نداریم.
ـ کسانی که همواره در وجودشان دنبال انواع و اقسام ضعف و مشکل میگردیم.
کسانی را دیدهاید که با دیدنشان احساس درماندگی میکنیم. احساس فشار میکنیم. انرژی زیادی از ما میگیرند و یا برعکس آنها را برچسب میزنیم و مثل یک کالای ویترینی و یک مانکن نشسته در کلاس به آنها نگاه میکنیم. کسانی که
اینها با هر نشان و برچسب و احساسی که در ما به وجود بیاورند را میتوانیم جوجه اردک زشت کلاس درس بنامیم. کسی که مطمئن نیستیم فردا قوی زیبایی خواهد شد ولی مطمئناً نمیتوانیم شرط ببندیم فردا قوی زیبایی نخواهد شد.
یک نکتهی ظریف: میدانید در داستان جوجه اردک زشت ما علاوه بر زشت بودن خاکستری هم هست. این میتواند به این معنی باشد که در دنیای واقعی همه چیز سیاه و سفید نیست همه چیز صفر و یک نخواهد بود و در یک کلام دنیا دنیای گسستها نیست؛ دنیای پیوستگی هاست. در کنار تمامی رنگها سیاه و سفید هم دو رنگی هستند که وجود دارند. این یعنی ما سیاه و سفید بین اگر باشیم خاکستریها را محکوم به مرگ میکنیم اینجا در کلاس درس چه بسا محرومیت بیشتری در انتظارشان است آنان را فراموش میکنیم و اجازه میدهیم آنان نیز خویش را فراموش کنند. فراموش شدن یک نوع مرگ تدریجی است.
چند کار ساده برای پرورش این جوجه اردکهای زشت کلاس خود انجام دهید؛ شاید فردا به خاطر تاثیر همین کارهای خوب و به ظاهر کوچک شما قویی زیبا از میانه برخاست! البته یک جایی خواندم نقل به مفهوم:
وقتی نتایج بزرگی را بعد از انجام دادن کارهای به ظاهر کوچک، مشاهده میکنید. مطمئن میشوید که کار کوچکی وجود ندارد.
ـ آنها را دانشآموز کلاس خویش به حساب بیاوریم. این کار یعنی یعنی لازم نیست برایشان کار عجیب یا اضافهای انجام بدهیم. به اندازهی مورد نیاز یک دانشآموز عادی به آنان توجه کنیم. نه اینکه توجه و رسیدگی بیشتر بهتر نباشد که خیلی هم خوب است. اما نادیده انگاشتن و به فراموشی سپردن عذاب آور است. پس کار معمول و زمان معمولی را که صرف یک دانشآموز عادی میکنیم به آنان نیز اختصاص بدهیم.
ـ قبول داشته باشیم که دانشآموز مشکل دار امروز ما که از قضا به سختی یاد میگیرد که ما به یادنگرفتن تفسیرش میکنیم این یاد نگرفتن از پدر و مادرش به ارث نبرده است. یادنگرفتن ژنتیکی نیست. یادگیری یک مهارت است. قبل از هر چیز و بعد از چیز. با قبول عبارت “مهارت یادگیری” همهی مشکلات ما حل نخواهد شد؛ امّا زمینه را برای حل شدنش فراهم می کنیم. چون از قبل قبول داریم که هر مهارتی با تکرار و تمرین قابل ارتقاء است و به صورت تدریجی بهبود خواهد یافت.
ـ به آنها فرصت ابراز وجود بدهیم؛ هر چند جزئی و در زمانی کوتاه. این یعنی شعلهای را هر چند کم سو در وجودشان روشن نگه میداریم. شاید امروز گرمشان نکند ولی بی شک از سرما جان نخواهند باخت!
ـ کمال گرا نباشیم؛ وسواس نداشته باشیم. همان قانون همه یا هیچ! اینجا بهتر است در کنار کودک قرار بگیریم و دستش را بگیریم و هر چند پله که توانستیم وی را بالا بکشیم. آنچه بیشتر ارزش دارد حرکت و رشد و بالا رفتن است نه رسیدن. رسیدن برای ما کارنامهی قبولی در پایان سال تحصیلی است. به رسیدن بیندیشیم ولی همه چیز از جمله یاد گرفتن راه و رسم رسیدن که همان یادگیرندگی جاودانه است را فدای آن نامهی کار ناکرده سازیم.
ـ درست است زمان کم داریم یا زمان کلاس مختص همهی بچّههای کلاس است. صحیح که گاه مشکلات این بچّهها آنقدر متنوع و گسترده است که بدست آوردن فراوانی آن برایمان سخت است و بسیاری از اما و اگرهای دیگر که از دسترس و کنترل ما خارج است. اما ما بر یک زمان حداقلی اگر هم روزی 5 دقیقه باشد کنترل داریم. به همان زمان جزئی و موقعیت کوچک بیندیشیم. ما بر یک یا دو مشکل کودک اشراف داریم برای آن کاری بکنیم به تدریج حوزهی تاثیرات ما گسترش خواهد یافت.
ـ به تفاوتها احترام بگذاریم و به تواناییهای آنها اعتماد کنیم.
فکر کنم اگر کمی بیشتر صبور باشیم همین کارهای کوچک ما مؤثر خواهد بود و در آینده قوهای زیبایی خواهیم دید که از میان همین جوجه اردکهای زشت پرورشی کلاس ما برخاستهاند.
پس نوشت 1: متشکر خواهم شد که از عبارت” جوجه اردک زشت” در این نوشتار نگران نشوید. این یک تشبیه جهت ملموس نمودن موقعیت کنونی است نه یک برچسب دیگر برای این کودکان.
پس نوشت 2: خوشحال خواهم شد؛ شما هم از کارهای ساده و کوچک خویش بنویسید؛ از همانهایی که با آن جوجه اردک زشت کلاس خویش را به قویی زیبا مبدل ساختهاید.
سلام .واقعا از این مطلب اشک در چشمانم جمع شد و باور کنید احساس پوچی کردم دریک لحظه که شاید اگر این تلنگر زودتر برفکر من خورده بود شاید دانش آموزان سالهای قبل را بصورت دقیقتری رسیدگی میکردیم. خیلی خوب و عالی بود. من که لذت بردم و مطمئنم امسال ،سال متفاوتی با دوازده سال کار قبلیم داره.متشکرم
سلام خانم ربیعی
خوشحالم که با این نگاه زیبا مساله را مینگرید. سرمایه گذاری بر روی رشد بهترین نوع سرمایه گذاری است.
سلام استاد بزرگوار بی نهایت ممنون از مطالب واقعا عالیتان. یکی از یکی بهتر .فرصت من خیلی کم است و شدیدا علاقه دارم که در این فرصت کم حتما حتما از کانالمون استفاده کنم. من از خواندن این مطلب احساس خوشحالی کردم چرا که من با وجدانم راحتم که به این گونه جوجه هام بیشتر رسیدم و شاهد موفقیت آن ها شدم
وقتی از یک کودک به صورت واقعی و با دلیل واقعی تعریف می کنیم آن تعریف معجزه می کند.
نوشته شما عالیست.
محمد عزیز به نکتهی ظریف و بسیار خوبی اشاره کردهاید:”تعریف به صورت واقعی و با دلیل واقعی”
متشکرم