از نامناسبها [ هنوز منتظر فرصت مناسب هستید؟ ]
پیشنوشت:
در کانال تاریاد متن زیر را تحت عنوان “از نامناسبها” منتشر ساختم.
از “نا”مناسبها
اگر همواره منتظر فرصت مناسب بمانید. یعنی دارید این فرصتهای ناچیز، دم دستی و به اصلاح “نا”مناسب را از دست میدهید. چه بسا بسیاری از آنها همان فرصت مناسب شما هستند و شما آنها را “نا”مناسب میپندارید.
چه خوب میشد که هر فرصتی مناسبت یا “نا”مناسبتی خویش را با صدای بلند اعلام میکرد. اما متاسفانه فرصتها اعلام قبلی ندارند و یکی یکی از جلو چشمانتان رژه میروند و باز نمیگردند و در انتها فرصت ناچیزی خواهد ماند که ناگزیرید مناسبش بپندارید. البته اگر خیلی خوش شانس باشید و به خودتان بیایید و گرنه آن هم برچسب “نا”مناسبی خواهد خورد و از دست خواهد رفت و آینده، همان فرصت مناسبی است که هرگز سر نخواهد رسید.
پس راحت باشید و از همین لحظه و همین امروز، خوب بودن و رشد کردن را شروع کنید بیشک خیلی از همین فرصتهای “نا”مناسب، تغییر چهره خواهند داد و بدون “نا” مناسب احوالتان خواهند شد.
Sara که یکی از همکاران و مخاطبان خوب تاریاد است برایم نوشت:
ـ خوددون چ میکنید برای این ” نا” هایی ک سر هر چیز میگذاریم از جمله فرصت
ـ سوال سختی پرسیدید. برسم فکرهامو رو هم بریزم براتون مینویسم
ـ ممنونم
ـ بذار فرصت مناسب پیش بیاد
ـ اینو بذارین کانالتون ببینن چ کسی این متنو نوشته!
ـ حالا که دستم رو شده؛ فکر کنم مجبورم زودتر در مورد “نا”هایی که سر هر چیز و از جمله فرصت میگذاریم؛ بنویسم.
( البته همراه با این نوشتار چندین شکلک تعجب و تلطف و لبخند و قهقهه نیز رد و بدل شد).
خوب حالا فرصت شد تا جوابهایم را بنویسم؛ آنها غالباً مبتنی بر تجربیاتم هستند. امیدوارم از آن چیز بدرد بخوری گیرتان بیاید و اینجا هم در سایت جلو چشم باشد؛ بعدترها شاید مرورشان کمکرسان باشد.
قبلش یک توضیح: در نوشتار فوق ” خوب بودن و رشد کردن” در کنار هم آمدهاند. به این خاطر که این دو را لازم و ملزوم یکدیگر تشخیص دادهام.
اینهایی که مینویسم به ترتیب اولویت نیستند؛ بلکه به ترتیب یادآوری است.
نخست: از کارهای مناسبی که امسال انجام میدهم این است که با سرعت زیادی به سمت کتاب رفتهام (توجه و استقامت در نگاه کردن به کتاب) و با خرید جدیدترین منابع به روز در حوزهی علاقمندیهایم سعی دارم در حد جابجایی چند سانتیمتری هم باشد؛ جغرافیای ذهنیام را گسترش دهم. تقریباً در موقعیتهای مناسب مثل مهمانی و سرکار و نامناسب مثل صف انتظار پزشک بخصوص دندانپزشکی یا متخصصان عالی است، یک کتاب همراهم است و اگر همراه اول با تلگرامش بگذارد؛ بیشتر با همراه دومم به سر میبرم. گاه پیش میآید یک هفته کتاب را با خودم تقریباً به همه جا میبرم و خیلی هم کند پیش میروم؛ اما هر چه هست، دوست ندارم فعلاً کتاب مرا ترک کند.
دوم: اینکه به بعضی از فعالیتها، درخواستها، کارهای گروهی و پیشنهادات “نه” گفتهام. یا بهتر بگویم به انتخابهای زیبا و فریبندهای نه گفتهام حتی مواردی که ممکن است بعداً از انتخاب نکردنشان ناراحت باشم. قبلاً خیلی به ندرت میتوانستم نه بگویم و حالا هم هر چند از خودم راضی نیستم اما فکر کنم روند رو به رشدی دارم و دارم خودم را با انتخابهایم محدود میکنم. این کار باعث شده است که به طور محسوسی از نامناسبها را به مناسبها بیفزایم.
سوم: انگیزهام را در سطح خوبی حفظ کردهام؛ هر چند سخت است و به نوعی مبارزه محسوب میشود، خصوصاً غلبه بر وسوسهی “این همه خواندی و نوشتی که چی؟”
چهارم: مدیریت حاشیهها در حوزه ی شغلی و کاری و به اصطلاح سیستم کنونی که در آن فعال هستم ( آموزش ـ پرورش) سعی کردهام با سیستم در نیفتم. یک تعهد یکطرفه که به شدت به آن پایبندم، اینکه بتوانم بی سر و صدا به علاقههایم برسم؛ برای هر دوی ما بهتر است. حتی چند مورد به همکاران پیشنهاد دادهام که خودتان سیستمی کوچک باشید در داخل سیستم بزرگ. نه یک چرخدندهی کوچک لای سیستمی عظیم که هر لحظه امکان شکستن دندانههایتان و درو ریختنتان (تحت عنوان بازنشستگی) وجود دارد. سعی کنید انرژیهایتان را به بهترین وجه هزینه کنید. چون به شدت با کمبود منابع روبرو هستیم و هر لحظه امکان قطع همیشگی آن وجود دارد.
پنجم: برون ریزی ایدهها و دیدگاهها، هر چند خام، نارس و شاید هم نادرست. تقریباً ترس چندانی از اظهارشان و از آن مهمتر از نادرست بودنشان ندارم. این باعث شده است که در نوشتههای سایت و یا حتی شبکههای اجتماعی و مشاورههای خصوصی و عمومی آنها را بیان میکنم. ( آنچه را که تا آن لحظه درست میپندارم و لازم تشخیص میدهم).
ششم: عملی کردن ایدهها و طرحهایم و دست برداشتن از ایده آلگرایی و کمالگرایی. همین سایت تاریاد، نوشتهها و طراحیها، نمونههایی از خروجیهای عملگرایی است.
هفتم: محدود کردن مطالعات و فکر کردنهایم در یک زمینهی خاص، همزمان که به آنها تنوع دادهام. هر چند در هیچ زمینهای خاص نیستم. ( همان آموزش و یادگیری به سبک T در زمینههای زیادی مطالعه کن، یادگیری داشته باش اما در یک زمینهی خاص، خیلی خاص شو).
هفتم: خود را مقید کردن به نوشتن. جالب است بدانید نوشتن یک مهارت است، این یعنی اگر زیاد بنویسید، به خوبی رشد میکنید. همین نوشتن و از آن مهمتر که نوعی”عادتسازی” است؛ میتواند ما را در زمینههای دیگر کمک رسان باشد و در نهایت یک بستر مناسبی برای رشدتان فراهم میشود. موقعیتهای مناسب مستقیم به دنبالمان نمیآیند و دنبالمان هم نمیگردند و این برای خود ما هم صادق است یعنی چشم در چشم موقعیتها بخواهیم مناسب و نامناسب سوا کنیم امکانپذیر نیست. غالباً مناسب بودنها در جایی و زمانی دیدهمیشوند که انتظارشان را نداریم. پس چه بهتر که هموراه مقدمات داشتنشان را فراهم سازیم. این مقدمات برای یکی میتواند نوشتن باشد، برای فردی دیگر ممکن است فعالیتی هنری و یا صنعتی باشد.
پسنوشت: درست است که از کلمهی “نامناسب” تا “مناسب”، یک هجا و دو حرف “نا” فاصله است؛ این اشارتی بر سهلالوصول بودن و آسان بودن تبدیل “نامناسب” به “مناسب” بر روی کاغذ و در عالم حرف و کلمه است. هیچ تضمینی بر سادگی همین تغییر و تبدیل در دنیای واقعی وجود ندارد. اگر هم باشد هیچ بعید نیست این “مناسب” ها باشند که به “نامناسب” تبدیل میشوند. لطفاً مواظب باشیم.
این مجموع یادآوریهایی است که فعلاً به خاطرم میرسند. حق ویرایش و اضافهکردن تجارب دیگر برای همهی ما محفوظ است.
شما هم اگر تجربهی مشابهی دارید؛ آن را با ما به اشتراک بگذارید.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.