با توجه به تجارب خودزیسته در دنیای آموزش و یادگیری کودکان، موارد زیادی هستند که احساس میکنیم نیاز به تغییر دارند و با این تغییرات جزئی و ساده که در وهله ی اول هم به چشم نمیآیید میتوانیم نقشی در بهبود فرایند یادگیری خویش و کودکانمان ایفا کنیم.
چیزی که میخواهم دربارهاش بنویسم. تقریبا واگیر دارد. فرقی نمیکند اینکه شما والد هستید یا مربی و یا آموزگار کودک؛ غالباً همهی ما بزرگترها دچار این مشکل هستیم. و مشکل این است: ” ما یک کلاف باف کلی گوی هستیم.” بگذارید با یک مثال موضوع را باز کنم.
در نقش یک معلم؛ دانشآموزتان در یادگیری مشکل دارد و به روایتی درس خوان نیست و تکالیفش را انجام نمیدهد. شما والدین را به مدرسه احضار مینمایید. بعدا اگر حاضر باشید فیلم صحبتهای خودتان را مشاهده نمایید سرشار از این جملات خواهد بود: کودکتان تکالیفش را انجام نمیدهد. درسهایش را نمیخواند. نیاز به تلاش بیشتری دارد. لطفاً باهاش کار کنید برایش وقت بگذارید. اگر اینجوری پیش برود موفق نخواهد شد و… خلاصه اینکه آخر سر با لبی خندان در دفتر ثبت فعالیتها ثبت میکنیم که والدین با حضور در مدرسه به احضاریهی ما جواب دادند و تمام.
یا اینکه پدر یا مادر هستید و فرزندتان در یادگیری مشکل دارد در خانه و روزانه و عادت شده این جملات را تکرار میکنیم. بگیر بشین درست را بخوان. چقدر بازی؟ اگر تکالیفت را انجام ندی خبری از بازی نیست. مهمانی بی مهمانی. درست را بخوان که معلمت از دستت ناراحت نشه. عاقبت ما را ببین که درس نخواندیم این شد؛ تو درست را بخوان. ( البته نسل جدید متاسفانه نمیتوانند از این مثال استفاده کنند. یا مجبورند برعکسش را استفاده نمایند.)
حتی در سوال پرسیدنها و کمک خواستنها همواره بخشی از وقت مشاوره و حرف زدنمان با اولیا به این میگذرد که آنها نوشتهاند؛ پسرم/ دخترم خیلی ضعیف است. نمیتواند بخواند چه کارش کنم؟ املاش کلی اشتباه داره دارم دیوانه میشم؟ هر چی بهش می گم چیزی یاد نمیگیره از صبح تا به حال دوبار گریه کردم. کودک من ریاضی را بلد نیست و…
خلاصه اینکه من جمیع این نوع صحبت کردن و گفتوگو را عبارتی ساختهام تحت عنوان ” کلاف باف کلی گوی” و خود افشایی و اعتراف میکنم که سالها بدین عنوان مفتخر بودهام و چه سالها از این عبارات بهره جسته و بهرهای هم نگرفتهام.
حالا برای رهایی از دام بافتن کلافبافی و کلیگویی چه کار کنیم؟
خیلی وقتها شنیدهایم که فهمیدن پرسش، نیمی از پاسخ است. البته وقتی که شما پرسشکننده هستید یا در مقام درخواست کننده قرار دارید، این درست پرسیدنِ شماست که میتواند طرف مقابل را در یافتن نیمی از پاسخ کمک کند. پس با ویرایش و تعمیم این عبارت میتوان گفت: “درست پرسیدن، نیمی از جواب گرفتن است.”
فعلاً موارد زیر را برای رهایی از دام این مشکل پیشنهاد میگردد:
یک ـ به جای کلی گویی و عبارات کلی و عمومی (که میتواند شامل پرسشها و درخواستهای شما باشد.) در زمینهای خاص که بتوانید بر آن تمرکز کنید و از عهدهی بیان توصیفی آن برآیید؛ محدود کنید.
مثال: به جای “کودک من یاد نمیگیرد؛ چه کار کنم؟” که یک عنوان خیلی کلی است بپرسید: کودک من در درس املا دندانه و نقطه را جا میگذارد و دیکتههای امروز فرزندم دارای 5 مورد از این نوع اشتباهات بود؛ چه راهکاری برای رفع این مشکل وجود دارد؟
دو ـ به جای دستوالعملهای کلی و مبهم به دستورالعملهای ریز شفاف بپردازید؛ دستوراتی که پتانسیل زیادی برای اجرایی شدنشان داشته باشند.
مثال: برو، بگیر، بشین، و درست را بخوان. ( برود بگیرد بنشیند) هم کلی و مبهم است و هم یک جملهی منفی است و فقط برای خالی نبودن عریضه مناسبتر است تا برای جلوس کردن و علم آموزی فرزندتان.
به جای آن بگوییم: کتاب فارسی خوانداریت را بیاور تا با هم درس جدید امروز را مرور کنیم. یا “این پراراگراف را 5 بار بخوان بخوان بعد از 5 دقیقهی دیگر من از همین متن، املا میگیرم. یک اسمی هم برایش انتخاب کنید. ( املای پاراگرافی )
سه ـ تا میتوانید با بیانی توصیفی، اشاره به جزئیات و به صورت تشریحی، با ذکر مثال و آوردن مصداق درخواست و مشکل خود را بیان کنید. ( ذکر نوع، محتوا، اندازه، وسعت، شدت، کیفیت و…)
مثال: به جای “فرزندم در املا یک عالمه اشتباه دارد. بگویید “املای امروز فرزندم دارای 13 مورد اشتباه بود که چهار کلمه نقطه نگذاشته است به جای ج حرف ح را نوشته است. فلان کلمه ایـ اول را ننوشته است و در کلمهی … دندانه را فراموش کرده است.”
چهار ـ به جای یک سوال یا درخواست کلی آن را بشکنید و به چندین سوال ریز تبدیلش کنید. مثال: اینکه هر کاری میکنم کودکم یاد نمیگیرد. یک سوال کلی است میتوانید آنرا تقسیم کنید به چند ریز پرسش: که کودکتان دقیقاً چه درس یا درسهایی را یاد نمی گیرد؟ در هر دس کدام موضوع یا محتوا را یاد نگرفته است؟ شما چه فعالیتهایی برای رفع این مشکل انجام دادهاید؟ بپرسید: “کودکم در خواندن دروس فارسی مشکل دارد؟ کلمههای زیر را نمیتواند بخواند. من هر روز یک مرتبه میگویم که مشق بنویسد. به مرکز مشکلات ویژهی یادگیری نیز مراجعه کردهام و امروز هشتمین جلسهی وی بود. کتاب املای سبز را نیز برایش تهیه کردهام.”
پنج ـ در نقش یک مربی و معلم حدود و چهارچوب تکالیف و فعالیتهای کار در خانه را مشخص کنید. 5 دقیقه این پاراگراف را بخوان. از این 5 سطر املا بگیرید. هر روز یک صفحه از فعالیتهای این کتاب را انجام بدهید.
شش ـ درست است که مشکل یا پرسشی که شما با آن مواجه هستید؛ شما را به هم ریخته است و انرژی زیادی را از شما گرفته است. اما این دلیل نمیشود که با یک پرسش و درخواست کلی، بخواهید؛ آمپولی بیابید برای رفع مشکلات یادگیری و آموزشی فرزند یا دانشآموزتان. این مشکلات یک باره به وجود نیامدهاند که یکباره هم رفع شوند. پس صبور باشید و اگر از کسی به عنوان مشاور کمک میگیرید و به وی اعتماد دارید لطفاً دستورالعملها و راهکارهای درمانی ارائه شده توسط وی را به کار بگیرید. تا موفق بشوید. نه اینکه به صرف بدیهی بودن یا آشنا بودن یک راه حل، آن را نادیده بگیرید.
هفت ـ ظرافتهای کلامی را در نظر بگیرید. و دقت کنید برای توصیف یک مشکل از بهترین کلمههای موجود کمک بگیرید. مستند حرف بزنید و قبل از نوشتن یا حرف زدن به آنچه میخواهید بگویید یا بنویسید فکر کنید.
فعلاً همین مجموعه راه حلها را داشته باشید. در مقابل کلافباف کلی گوی دوست دارم ادای احترام کنم به سرآشپز موفقی که همواره دقیقاً میداند چه محتواهایی را و چه اندازه و چگونه و با روشی با هم قاطی کند تا یک خوراک لذیذ فراهم آورد. امیدوارم همهی ما از دست کلیگویی و کلاف پیچی خلاص شویم و به سوی سرآشپزی نمونه شدن گام برداریم.
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.